نگاه را چشم!
که من هنوز مال خودم نبودم
که تو مالِ من شدی!
***
گاهی میپرسم از سرو:
آیا دوست داشتی بوته ی خار که نه! اما کاجی بودی؟
جواب نمی دهد... .
***
میترسم بعد از سه
برایت
هفتاد بار دیگر پای در چهارمین چهارها بگذارم
و هنوز میان!
نگاه را چشم!
که من هنوز مال خودم نبودم
که تو مالِ من شدی!
***
گاهی میپرسم از سرو:
آیا دوست داشتی بوته ی خار که نه! اما کاجی بودی؟
جواب نمی دهد... .
***
میترسم بعد از سه
برایت
هفتاد بار دیگر پای در چهارمین چهارها بگذارم
و هنوز میان!
1
هر خطی که بالا رفت پایین آمد
جز تو که سرخِ اجاقی بودی
برای آبیِ آبم
آب که سرخ شد
دیگر چای ام حاضر بود
2
از کوه که گذشتم
در کنار دسته ای حصیر دیدم
کلاهی بافتم
اما نفهمیدم باغبانش که بود...
3
صبح تا شب
کوزه میکشم از این طبیعت بیجان
تا که روزی
یکی را بشکنی و عسل شوم