مخیّله یِ مخلوط

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

آری دردِ بزرگی ست، ننوشتن. باید کمتر حرف بزنم و بیشتر بنویسم. ولی پرحرفی ام مجالِ کم حرفی را نمیدهد لیکن چشمه یِ نوشتن می خشکد. باید نوشت . باید جوشید. باید از عشقش جوشید و گرم شد. حمام که گرم شد نیازی به آتش ندارد گرم است. تو خودت را شست و شو میدهی.

باید نمک شناس بود. باید صبور بود. باید ماند از خطا. 

باید ادامه داد با درد. از درد سوختن نور تاباند.


آری! دردْ بزرگی ست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۴ ، ۰۳:۲۱
الف. گاف.

وقتی پنج وجه وجودت با هم می جنگند که تو سکوت کنی، چاره ای هست؟ دلم میخواست بزرگی از سر ترحم در آغوشم میکشید و میگفت چرا میگذرد چه رسد به این که چرا اینگونه... . 
جواب هایِ بی پایانِ سوال هایِ بی پایان تر میانِ شلوغیِ دهشتناک هزارتوهایی از حلقه هایِ شیطانیِ تفکر و روز به روز تنها تر میشوی میان تن ها. 
از اعتبارت خرج میکنی و اعتبار تو را به دستِ [...] میسپارد. منقضی میشوی در حین تولید شدن. و بی مایگانی کیمیاگر اما متقلب جای تو را میگیرند. از اتقضا گذشتگانِ تازه تولید. 
سه بار صدها صفحه نوشته ام بدون اختیارم سوخت. و بیشتر از آن را خود سوزاندم به بهانه یِ ارزش و ترس و ضعف وقتی روحم اطمینان میداد به قدر خودم قوی و شجاع و ارزشمند هستم. وارد چهارمیش میشوم به امید آنکه این 7 یا 8 سال و 4 سال پیش رویش تبدیل به اندوهی بزرگ نشود در سنین بالاتر.

باید کاری کنم وگرنه نفس تنگی امانم نخواهد داد. تخریبم لحظه ای نخواهد بود اما خودتخریبی خواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۲۰:۰۹
الف. گاف.
امید است شروع باشد خوش! ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۰۳:۴۰
الف. گاف.