مخیّله یِ مخلوط

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

در تاریکی 

رنگها نبودند

و در بیابان شنها.

زمین آتشِ جانش را به من سپرده بود

و نورِ خورشید را


در تاریکی 

بیابان سرد بود

و حتی ستارگان سیاهچال شدند

در آسمانش

و چه ماهِ بیجانی در دمِ سحر!


در تاریکی

در این محضِ تاریکی

از نداشته ام سوختم

تا لبخند طلاییِ خورشیدی شدم 

که برای مردنِ دائمش قبل از زاده شدن

ابرها نقره ای گریه میکردند.


زمستان 94 - تقدیم به نادر نادرپور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۰۳:۴۶
الف. گاف.