مخیّله یِ مخلوط


می گذرد و می گذریم

با تارهای موازیِ گیتار
با اخمِ نگرانِ ویلنِ قهوه ای
در آخرین ساعات مشکی و سورمه ایِ 
این دومین دهه یِ زندگی


می کشم -دوباره- نفسی از میانِ آسمان
نیمه نور ِ ماه روشنایی اش کرده مه آلود
با غمِ مفاهیمِ نیم پایان
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی


بی نورِ ستاره ای که شاید 
همراه آرد کودکی شهریار
میشوم خود کودکی؛ در دل
سردرگم در بازار
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی


مژده ای از ته قلبم می دهد ندا (؟!)
که آغازی دیگر خواهد بود بر این انتها (؟!)
و خلال این خرفتی ِخفت بار ِخفقانِ پنج دهگان
جوهر میگیرد دوباره سکته ای؛ ... از پروانه ها (؟!)
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی

در سرمایِ زمستانیِ پاییزی
که رنگِ مرگش گرم است ، زرد و نارنجی
منطق می پاشد خونِ احساسم مدام
بر این در و دیوار ِ گرم اتاقم، آرام!
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی

تهی از هندسه یِ اشک و آه و اندیشه،
نوا بر ساختار ِ چشمانم می نشاند نظریه یِ اشک را
مسئله؛ دنباله ای از حقیقت و زیبایی و جامعه

با نقطه ضرب میکنم در دستگاهِ مشتقِ عشقم؛ در هر آرایه
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی

بر چوبی، ناموزون گذری
می بینم، میسازم رهگذری
در ناباوریش و سردرگمی ام
از کفِ دریا قلبم را ترک میزنم 
میکنم پنهان هرمی از روحش را
همراهش، میکنم مرحمَم دستش را
ناجی و منجی ...
شاید حس کند، ... حس کنی
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی

می گذرد و می گذریم
از تمامِ این دم ها با امید و بیم
زیر ِ بار ِ کوله بار ِ حجمِ رویا و علم و اندبشه و یقین
می گیرد بارانِ محبتی میان سربازان؛ در وجودم در حال جنگ
حسّم مجدد می بازد رنگ
و تق تق ِ این بارانِ رو به آسمانم...
در آخرین ساعاتِ مشکی و سورمه ایِ
این دومین دهه یِ زندگی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۶
الف. گاف.

شعر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی